شده ام نه ساله
جشن تکلیف من است
جا نماز و چادر
همه در کیف من است
دین من اسلام است
من مسلمان هستم
می رسد صوت اذان
شاد و خندان هستم
چادری داده به من
هدیه ای مادر من
مثل تاجی از گل
چادرم بر سر من
شده ام نه ساله
بعد از این خوشحالم
چون فرشته شده است
دست هایم، بالم
می پرم رو به خدا
لحظه ی سبز نماز
پنج نوبت هر روز
می کنم راز و نیاز
مثل گل می شکفم
باز در سایه دین
ای خدا! شکر! شدم
زود همسایه ی دین
***********
اشعار جشن تکلیف
جشن تکلیف
از باغ جا نمازم گل نماز
آهسته پر کشیدم
رفتم به سوی باغی
یک باغ سبز و خرم
دیدم که گل در آن باغگل نماز
روییده دسته دسته
دیدم کنار گل ها
یک شاپرک نشسته
آن شاپرک مرا دید
پر زد به سویم آمد
او با خودش گل آوردگل نماز
گل را به چادرم زد
گفتم: به شاپرک جان
این گل چه خوب و ناز است
او شادمان شد و گفت:
این گل، گل نماز است
******
شعر جشن تکلیف کودکانه
جشن تکلیف من
اونروز که جشن تکلیف
تو مدرسه به پا شد
در دل کوچک من
شور و شری به پا شد
گفتم با یاد خدا
انس می گیرم همیشه
دلم با یاد خدا
راحت و آروم میشه
وقتی که بانگ اذان
می پیچه تو شهرما
من به نماز می ایستم
حرف می زنم با خدا
با اون خدا که مهربون و پاکه
خالق این زمین و آب و خاکه
با اون خدا که همتایی نداره
ابر سیاه به لطف اون، می باره